بسم رب المهدی (عج)
سلام به همه ی بروبچه های یا صفای کانون !
هر چن که احساس می کنم یه کمی از اون صفای قدیماتون کم شده ! ( خوب مسلّمه دیگه ! با اون نمره هایی که بعضی از شماها تو امتحاناتون گرفتید ... ) !!!
در هر صورت خیلی بده بچه های کانون با این همه ادعا ( !!! ) نتونن پرچم وبلاگ خودشون رو بالا نگه دارن ! و احساس می کنم خیلی زشت باشه که همش یا من مطلب بذارم یا علی(آقا) ... البته نامردی نشه ها ! هادی هم یه یک ماهی هست که داره مطلب نماز رو ویرایش می کنه !!!
ولی خوب اولش می خواستم یه مطلب بذارم درباره ی کالاهای اسرائیلی ! بعدش گفتم یه مطلب بذارم درباره ی نماز ( که خوب دیدم هادی داره مطلبشو ویرایش می کنه ، پشیمون شدم !!! ) بعد گفتم که نه ! بیام یه مطلب بذارم ؛ تا به قولی این حس (( نوستالژیک )) بچه ها رو جریحه دار کنم ...
یه جورایی فلش بک !!! ( اوه ، اوه چقدر خارجکی شد )
1_ شستشوی مغزی (بخونید جنگ نرم !) + پینگ-پونگ !!! عجب افطاری ای بود ...
2_خیییلی حال داد ! مخصوصا کم بودنش ...
3_ بعله ! اینجا هم بعضیا طبق معمول خواب موندن !
4_ نه ! جونه من !! ببین چقدر (( متوازن )) واستادن !!!
5_ چه فکرایی که درباره ی ما نکردن ... هیییییییییییییی روزگار !
6_ خاطره ی خیلی خوبی بود ... کاشکی همه بودن .
7_ سیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییبّ !
8_ مثلا داداش شدیم ...
9_ یه سؤال ؟ به نظر شما ، حسام و محمد و سروش ، دارن به چه صحنه ی خنده داری نیگا می کنن که اینجوری نیششون بازه ؟ !!! یکی نیس بهشون بگه چشماتو درویش کن ...
تقریبا همه ی بچه ها ، تو عکسها بودن ؛ حالا اگه عکس کسی نبود ، حلال کنه ! بعدا دعوا نشه ها !
همین
اللهم عجل لولیک الفرج !
کل یادداشت های این وبلاگ