سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کانون میثم

میثم شناسی .... 1

چهارشنبه 88 اسفند 19 ساعت 5:21 عصر

میثم کی بود ؟؟؟

میثم از اول کارش درست بود ، بچه مشتی بود

حضرت علی هم  چون دید میثم کار درسته محبت خودشو انداخت تو دل میثم . . .

تا جایی که میثم تمار  شد عاشق دلباخته و جان باخته ولایت امیر المومنین . . .

 

یعنی اول باید کاردرست باشی

یا ایها الذین امنو و عملو الصالحات طوبی لهم . . . .

 

به قول مصطفی پی نوشت :

1 اسم مصطفی اومد بذار بگم که قرار بود ایشون در مورد شخصیت میثم مطلب بنویسه که خب هنوز وقت نکرده مثل هادی که قرار بود در مورد نماز مطلب بنویسه

2 همین دو خط خودش کلی حرفه  ، یه بار دیگه بخون و در موردش فکر کن

3 میگه : دلتنگی چیزه بدی نیس ‍، یادگاریه از کسانی که دوستشون داریم و دورند ( اینم یه راهنمایی )

 4 من نمی دونم کی اون فایلی که مصطفی رو گذاشته بود رو گوش کرد ولی . . .  ( اونم یه راهنمایی )



  • کلمات کلیدی :
  • به دست : رسول ترک ! | نظرهای شما [ نظر]

    میریم اردو . . .

    شنبه 88 اسفند 15 ساعت 5:33 عصر

    1 من و  محمدرضا شایسته قبل از همه رسیدیم و آخرین حلیمهای دعای ندبه رو گرفتیم و خوردیم ( جاتون خالی )

    2 ساعت نزدیک هفت صبح بود که بچه ها یکی یکی پیداشون شد اول از همه هم هادی با صورتی نصفه شسته و نشسته اومد آخرین نفر هم مصطفی که قرار بود زود تر از همه اونجا باشه رسید

    3 موقع رفتنی ته مینی بوس بچه ها داشتند مافیا بازی می کردند( بازی خیلی جالب ( جالبشو مثل فرید بگید )و استراتژیک ) ، جلوی مینی بوس هم رسول مراقب راننده بود که یه وقت خوابش نبره آخه مثل این که راننده ( حالا من نمی خوام تهمت بزنم ها ولی اینگار ) یه چیزیش بود .

    4 اول اردو بعد از یه کم الافی ( آخر من نفهمیدم الافیه یا علافیه ) رفتیم اقیانوووووووس اردوگاه و سوار کشتیه تایتانیییییییییییک شدیم و دو دور چرخیدیم که ................ هیچ فرقی با همون الافیه نداشت

    5 بعد سالن تیر اندازی چه حالی داد هر کسی سه تا تیر زد  ........................ ولی هیچ کس نفهمید تیرهاشو کجا زد !!!!!!!!!

    6 اما سالن فوتبال و تکرار  خاطره قهرمانیه تیم مربیان در اردوگاهه شهید چمران ( اردوی قبلی هم مربیا خودشون یه تیم جداگونه بودند ) تو این بازی هم من مثل همیشه خیلی خوب بازی کردم و با زدن بیست و یک گل علاوه بر ثبت یه نوع رکورد   ستاره تیم مربیان بودم  . . . . . . ( جدیدا وبلاگ رو به خاطر خالی بستن هم فیلتر میکنند و چون من دوست ندارم وبلاگ فیلتر بشه ... ادامه نمی دم )

    7 فوتبال ساحلی و زووووووووووووو این قسمت برنامه اوج اردو بود و بچه ها توی دو تا تیم داشتند زو بازی می کردند ،  اینکه فرید موقع زو کشیدن خندش گرفت و باخت گرفته تا فرار بچه ها به روی نرده ها وقتی آقای شیخ حسنی زو میکشید و هزار تا خاطره دیگه یه طرف داستان من ومحمدرضا شایسته و مصطفی هم یه طرف

    8 اما جریان داستان این بود که مصطفی  موقع زو کشیدن محکم خورد به قفسه سینه محمد رضا  و انداختش زمین و شایسته  یهو از هوش رفت  و همه بچه ها از ترس نمی دونستند چی کار کنند  من سریع خودمو رسوندم بالای سرش و اولین کاری که کردم این بود که  با داد و بیداد از بچه ها خواستم سرشو خلوت کنند ، خودمم شدید هل شده بودم که چی شده ، مصطفی رفته بود کیفشو نیگاه کنه تا ببینه می تونه قرصاشو پیدا کنه یا نه رسول رفته بود کمک بیاره و بعضی از بچه ها هم رفتند آب بیارند من هم مدام داد می زدم شایسته چی شده ؟ بیدار شو ، تو نباید بمیری ، بمون . . . . و سر بچه ها هم داد میزدم : چی شد قرصها ؟  آب چی شد ؟ بدو . . . داره می میره ، بیا تنفس مصنوعی بده . . . . . که درست تو همین لحظه محمد رضا خنده اش گرفت و کل ماجرا لو رفت !!!!!!!!!!!!! نکته اش اینجا بود که مصطفی که رفته بود قرص بیاره سرشو کرده بود تو کیف محمد رضا و داشت می خندید !

    ( اردوی قبل  هم مصطفی نتونست نقششو درست بازی کنه )

    9 بعد رفتیم ناهار و نماز  ناهارش کوبیده و نمازش به جماعت نکته این هم اینجا بود که بین اون همه آدم که اومده بودند فقط ما رفتیم نماز جماعت

    10 بعد از نماز یه استراحت کوتاه داشتیم و بچه ها در اختیار خودشون بودند و نقطه نقطه نقطه نقطه ( برای تنوع و به جای ...... از نقطه نقطه استفاده می کنیم )

    11 ساعت سه قرار بود بریم  زمین چمن بچه ها هم قسم شده بودند که جلوی تیم مربیان تمام تلاششون رو به کار بگیرند و بالاخره ما رو ببرند ولی . . .  نمی دونستند که نیم مربیا بیدی نیست که با این بادها بلرزه ، خلاصه ما هم تو تیم مربیا با هم دیگه گفتیم که لوله می کنیم و من هم به شادی بعد از گل زدن هام فکر می کردم  اما  ... ..... زمین چمن رو بهمون نداند ( چون زمین چمن خیس بود و به هیچ تیمی نداند )

    12 رفتیم زمین فوتکت ( همون فوتبال روی موکت )

    13 ساعت چهار و نیم هم سوار مینی بوس شدیم و مافیا و خواب و رسیدیم و رسیدیم و کاش که نمی رسیدیم

    آخر : اردو ، اردوی ایثار بود ؛ ایثار یعنی از خود گذشتگی و برای رفتن باید گذاشت تا گذشت آسان شود ( کسی معنی این جمله رو الان نمی فهمه ، ولی بعدا . . . . )

    بعد آخر : جای همه  دوستانی که چند وقتیه ما رو قابل نمی دونند فرزان ، دانیال ، هادی ، سروش ، مهدی و . . . ( یادم نمیاد دیگه ) ... آهان یکی یادم اومد . . . .عابد  خالی

     



  • کلمات کلیدی :
  • به دست : رسول ترک ! | نظرهای شما [ نظر]

    و اما بعد ...

    پنج شنبه 88 اسفند 13 ساعت 1:57 صبح

    بسم رب المهدی(عج)

    بعد از این این همه تو سر و کله ی هم زدن ، بالاخره رسیدیم به اصل داستان ! یعنی ...

    مولایم ؛ صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ...

    خیلی مسخره است ! بعد 8 ماه کار کردن ، تازه متوجه شیم که کارا از همون روز اول هم دست صاحبش بوده و هست ... و اگر عرضه داشته باشیم خواهد بود ...
    خیلی ساده است ... یک ترکیب 4 کلمه ای !

    کار برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !

    واقعا اگه از همون روز اول هم حل می شد که کار واسه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی چی ، هیچوقت این مشکلات پیش نمی یومد ...
    هیچوقت این سوال پیش نمیومد که اینا چرا اینقدر پول خرج می کنن ؟
    هیچوقت این سوال پیش نمیومد که اینا مگه کارو زندگی ندارن ؟
    هیچوقت این سوال پیش نمیومد که اینا با این سنشون با شما چیکار دارن ؟
    هیچوقت این شبهه پیش نمیومد که اینا (( قصد شستشوی مغزی )) شمارو دارن و بی هدف کار نمی کنن !
    هیچوقت این شبهه پیش نمیومد که اینا حتما بعد از این کارا از تو کار میکشن و صد تا حرف دیگه !!!

    والبته شاید هم حق داشته باشند ... آره دیگه ! ما امروز یه کار می کنیم ! و پس فردا 100 برابر کار می خوایم ! ما امروز مغزها رو شستشو میدیم تا پس فردا (( فقط و فقط )) با عقاید ما راه بیان ! آره ما کار و زندگی نداریم ! ما بیکاریم ! ما دیوانه ایم و پول و وقتمون رو همینجوری خرج می کنیم !

    آره ... ! ما امروز یه کار میکنیم ؛ و پس فردا از مخاطبمون 100 برابر می خوایم که کار کنه !!! ولی واسه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !
    ما امروز مخ شستشو میدیم ! ولی واسه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !
    ما بیکاریم ! کار و زندگی هم نداریم ... آخه همه کارو زندگی و وقت و پولمون رو گذاشتیم تو راه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ( البته اگه قبول کنه) !!!
    آره ما دیوونه ایم ! ولی دیوونه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !
    ما کار میکنیم ! ولی مثلا واسه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !!!!!!!!

    اوووووووووووووووووووووووووه ! چی خودت می بری و خودتم می دوزی ! هر گندی هم می زنی سریع خودت رو می چسبونی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !!

    اصلا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کی هست ؟ کجاست ؟ چند سالشه ؟ پیره ؟ جوانه ؟ ازدواج کرده ؟ خونش کجاست ؟ تا حالا کجا بوده ؟ چجوریه که غایبه ولی بین ماها راه میره ... ماهارو میبینه و میشناسه ... چجوری بین ماها زندگی میکنه و ما نمی بینیمش ...
    اصلا این قضیه که می گن : (( در زمان غیبت ، از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید مثل خورشید پشت ابر استفاده کرد ... )) چیه ؟ چجوری می تونیم امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ببینیم ؟ چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر نمی شه تا ماها ببینیمش ؟ چرا یه باد قوی نمیاد تا ابرهارو از جلوی خورشید کنار ببره تا خورشید نورش رو همه جا پراکنده کنه ؟
    چرا هیچکس یاریش نمی کنه ؟ مگه امام یک و نیم میلیارد مسلمون نداره ؟ مگه امام چند صد میلیون شیعه نداره ؟
    مگه نمی گن : (( اگر تعداد یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به 313 نفر برسه ، امام ظهور می کنه ... )) یعنی بین این چند صد میلیون شیعه ، 313 تا (( یار )) پیدا نمی شه ؟ یعنی تو این (( 1175 سال غیبت )) امام ، 313 نفر ، فقط 313 نفر پیدا نشدن که ندای (( هل من ناصر ینصرنی )) امام رو لبیک بگن ...
    یعنی حتی خود ماها با این همه ادعا هم نتونستیم یاریش کنیم ...
    یعنی یار امام شدن اینقدر سخته ...
    یعنی امام اینقدر غریبه ...

    برو بابا تو هم باز کیلید کردی ... من نماز معمولیشم بلد نیستم ...
    حالا جوونیم ... یاد میگیریم و بعدا قضاشو میخونیم دیگه !!!

    خیلی ساده است ... یک ترکیب 4 کلمه ای !

    کار برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) !

    ادامه دارد ...

    - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
    پی نوشت1 : این فایل رو دانلود کنید و حتما گوش کنید ... یکبار ، ده بار ، صدبار ، هزار بار ...
    پی نوشت2 : راستی کی حال داره بره بگرده و نشونه های ظهور امام زمان(عج) رو پیدا کنه و بیاد یه مطلب هم درباره ی اون بذاره ... خیلی از نشونه های ظهور امام اتفاق افتاده و ما خبر نداریم ...
    پی نوشت3 : ظهور نزدیکه ! (( اقرب من حبل الورید !!! )) البته اگر عرضه داشته باشیم ...
    پی نوشت4 : بچه های کانون که از کلاس ها و برنامه های جانبی و اردویی کانون کنار گذاشته شدن ، از جمع که حذف نشدن ! ( اینو گفتم که اگه پس فردا مارو تو خیابون دیدن ، بهشون سلام کردیم ، بهمون نگن : شما !!!؟ )

    یاعلی(ع) همگی !

    اللهم عجل لولیک الفرج !



  • کلمات کلیدی : وظیفه، امام زمان(عج)، غربت، نماز
  • به دست : رسول ترک ! | نظرهای شما [ نظر]

    رپ!!

    چهارشنبه 88 بهمن 28 ساعت 4:45 عصر

    تاریخچه مختصری از رپ موسیقی رپ در دهه ی اخیر میلادی رونق گرفته و از میان موسیقی سیاه پوستان فقیر متولد شد که در واقع یک نوع موسیقی اعتراض‌آمیز خیابانی است با ساختاری پوپولیستی و مانند خیلی از سبک‌های دیگر موسیقی غربی، این سبک نیز با چندین سال تاخیر، به ایران راه پیدا کرد . شاید بتوان دلیل این تاخیر را کالبد کلاسیک موسیقی ایرانی و یا مناسب نبودن فضای آن روزهای جامعه , برای پذیرش رپ دانست. این موسیقی از پیش‌ پا افتاده ترین , سهل ترین و خیابانی ترین کلمات استفاده می‌کند، بدون این که از حیث ادبی بتوان این نوع استفاده را نقد کرد . در نوشتن متن ترانه‌های رپ ، هیچ الزامی برای رعایت قوانین ادبی وجود ندارد.موسیقی رپ به موضوعاتی از جمله: اختلاف طبقاتی، ریاکاری، دعواهای خیابانی، فرهنگ غالب جهانی و می‌پردازد و ترانه‌های آن اگرچه قافیه‌هایی ضعیف دارند و در نگاه بسیاری شعر ناب به حساب نمی‌آیند، امّا با همین سادگی و بی پیرایگی خود می‌کوشند معنایی دیگر از زندگی اجتماعی را به ما یادآوری کنند که بعدی از هستی مردم داخل کوچه و خیابان است .RAP مخفف عبارات گوناگونی از قبیل Rhythmic American Poetry"، "Rhythm and Poetry"، Rhythmically Applied Poetry"، "Rhythmically Associated Poetry"" می باشد.
    در تمامی این تعابیر دو لغت Rhythm به معنای وزن و قافیه، و Poetry به معنای شعر دیده میشود. در واقع رپ خوانی عبارتست از سخنرانی سریع و آهنگین. این سخن رانی میتواند با یا بدون ضربت موسیقی (beat) دنبال شود.با نگاه سبک شناسانه، رپ یعنی ترکیبی تیره از گفتار، نثر، نظم و ترانه.
    Rap سبکی از موسیقی با کلام امروزی است که در آن خواننده عبارات و کلمات - موزون - را بصورت ریتمیک به همراه موسیقی ساده ای بیان می کند. یک خواننده رپ ممکن است آنچنان مهارتی در خواندن ریتمیک داشته باشد که حتی بدون نیاز به موسیقی زمینه بتوان احساس اجرای موسیقی را به شنونده منتقل کند." رپ یک نوع طرز گویش و خوانندگی است.

     



  • کلمات کلیدی :
  • به دست : رسول ترک ! | نظرهای شما [ نظر]

    به خودمون بیایم!!!؟؟!!!

    سه شنبه 88 بهمن 27 ساعت 4:35 عصر

    به نام خدا که هر چی داریم از آن اوست

    سلام بچه های کانون میثم!!!!

    بچه ها خیلی عجیب بود برام!!!!امروز  به سایت قبلی کانون میثم رفتم خیلی عجیب بود چون مطالبی که تو اون سایت بود 21 مطلب بود !! اما در این وبلاگ 6 مطلب که همه ی مطالب را علی آقا و  مصطفی گذاشتن اما در وبلاگ قبلی 9تا را خودمون گذاشتیم و کار دست خودمون افتاده بود !!!! تازه فهمیده بودیم وبلاگ نویسی یعنی چی داشتیم راه میفتادیم  اما حالا به خودمون میگیم اونمطلب  نمیزاره من چرا مطلب بزارم آقا ما همون بچه هاییم تازه امتحانامون تموم شده و وقت آزاد داریم یعنی روزی 30 دقیقه هم به گروه وقت ندیم همه این حرفا به خودم بر میگرده چون من هم اولین مطلبم تو این وبلاگ است تا حالا شکست حدودی خوردیم اما قبول کنیم که:                                         هر شکست می تواند اولین حرکت پیروزی باشد

    بچه های کانون میثم همه چیز رو بی خیال گرفتیم  فوتبالمون وبلاگمون و .... اگه این جوری حرکت کنیم باید دوباره از 0 شروع کنیم  من میدونم کسی نیستم که این حرفا را بزنم اما به عنوان کوچکترین عضو این کانون میخوام به خودمون برگردیم و همیشه قدرتمند گام برداریم نه از روی احساسات از روی عقل این رو یکی از مسؤلین در حدود 1 ماه پیش در جلسه گفت یادتون !!!! آقا در کل میگم از روی عقل گام بردارید بازم میگم من کسی نیستم از این جور حرفا بزنم ام بهتر بگم نظرم کفتم شما هم نظرتون بگید نشه مطلب را بخونید و نظر ندید لطفا اسمتونم بگید!!!!



  • کلمات کلیدی :
  • به دست : رسول ترک ! | نظرهای شما [ نظر]

       1   2      >

    کل یادداشت های این وبلاگ

    آزمون ارزیابی سوم
    نتایج آزمون 14 آبان
    ش.چ.ش
    نتایج آزمون 7 آبان 1389
    نتایج آزمون 30/7/1389
    [عناوین آرشیوشده]